در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۶۰ مطلب با موضوع «حال نوشت» ثبت شده است

پامون به زندون باز نشده بود که اون هم الحمدلله شد!

پاشدیم اومدیم جهادی بعد باید بریم زندون!

والا با این نون‌هاشون....

  • الف

یه از مزخرفترین و رو اعصاب ترین کارهایی که باید بکنی برخورد با افراد مختلف _نا آشنا تا کمی آشنا_ به فراخور حال شون هست!

یعنی میخوای بری پیش فلانی یه چیزی هماهنگ کنه، یا فلانی یه مجوزی صادر کنه، یا فلانی یه راهنمایی ای بکنه، یا فلانی یه چکی رو امضا کنه، در کل یعنی کار و وظیفه شون رو انجام بدن باید باهاشون همراهی کنی. یعنی چی؟!

یعنی با جک مسخرشون بخندی، به تیکه های بعضا بی مزه شون بخندی، با تیکه همراهی شون کنی، حرف هاشون رو با حرف تایید کنی، بعضا انتقاداشون رو با سر تایید کنی، خاطراتشون رو از قدم زدن با ناصرالدین شاه تو سرسرای کاخ تا بیل زدن با بچه های جهاد توی سیستان در کنار امام بشنوی و در کل خودت نباشی تا کار راه بیافته!

همه اینا رو بذار یه طرف تازه این کار هم واسه خودت و شخصی نباشه!


پ.ن:

سه شنبه های مزخرف

  • الف

اگه مسئول برنامه، اردو یا مسافرتی هستید و تنها یک هفته مانده تا برنامه تلفن همراه تان گم شد یا مشکلی با شماره های آن پیدا کردید ساده ترین _یا شاید بهترین_ راهکار کنسل کردن برنامه، اردو یا مسافرت است!




پ.ن:

الان 20 روز هست گوشی ام هیچ شماره ای رو ذخیره نمی کنه.

  • الف

فرقش اینه که من دوست دارم کار به بهترین شکل انجام بشه _و براش حرص و جوش_ می خورم ولی خب بعضی های دیگه راحت ترن می خندن، میگذرونن و...

وگرنه دایورت کردن بعدا هم گفتن اینکه «ما به حد توان کار رو انجام دادیم» که کاری نداره!

می بینی اینجوریم بخاطر اینه.


پ.ن:

در بعضی از بازه های زمانی خیلی چیزها برات بُلد (=درشت) میشه، این جمله آقا سید این روزها...

  • الف

اینقدر این چند وقته خبر بد و اتفاقات بد و مشکلات بد پشت هم بوده که در به در از صبح دنبال خبر خوبم!

حتی فک کنم یکی خبر خوب بهم بده اصلا بعید نیست بهش شیرینی بدم...

در این حد!

  • الف

یعنی از اون روزی که رومینگ ملی راه افتاده قشنگ به طور میانگین روزی 2-3 ساعت آنتن ندارم!

ماشاالله در و تخته جوره با هم...



پ.ن:

گیگا هرتز!

  • الف

شاید اگر قیصر این روزها بود میگفت:


لرزهای من
گرچه مثل
لرزهای مردم زمانه نیست
لرز مردم زمانه است

شاید...


پ.ن:

به جهنم!

  • الف

یه هفته ای می شد کله _در حال کچل شدن_ ما رو کچل کرده بودن.

که چی؟!

میخواییم بریم منطقه برای سفر شناسایی! خواهران!

بعد از اون طرف لیست ثبت نام ها رو که نگاه میکردم، توی فرم تیک علاقه مندی به شرکت در "فعالیت های عمرانی" رو هم زده بودن! خواهران!


خب همینه دیگه. آدم یاد یه سری از این مدافع های پیش تاخته فوتبال میافته. میرن جلو گل بزنن بعد نمیزنن هیچ باعث میشن گل هم بخوریم.

خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه

  • الف

ببینید!

کمک کنید!

به دیگران هم معرفی کنید!

دیگه ته اش اینه که دعا کنید، خیلی محتاجیم!


دریافت

  • الف

یکی از مزیت های «جدول اولویت بندی» همین هست که من توی این حجم کارها و سرشلوغی های الکی و راستکی ای که دارم ، رسیدم این جا رو هم راه بندازم!خودش خیلی هستش جدا... اگه قبول کردی حالا!



خوبه!

  • الف