در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رنج» ثبت شده است

عصر این جمعه دلگیر...

مگر دل های ما تحمل این همه دوری و غم را یکجا دارد؟

و مگر قرار نبود که قرارمان در بیت المقدس باشد؟ آن هم نه فقط بخاطر قدس، که قدس برای‌مان یعنی مسیر آزادی تمام مستضعفین جهان...

 

سردار

ما کمی خسته شده بودیم، تو لختی بیشتری تحمل مان می‌کردی دوباره تازه نفس می شدیم و برمیگشتیم.

 

 

«...و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.»

  • الف

"افسردگی، از عوارض جانبی سرطان نیست
بلکه یکی از عوارض جانبی مرگه..."

  • الف

"- ... «چیز مهمی نیست»؟ معلومه داری دروغ میگی. چی شده؟

+ ...

- از قبل بهم گفته بودی که سرطان مرحله چهارم دارم، دیگه بدتر از اون چی میتونه باشه؟

+ امید... امید الکی."



ب.ن:

کنار امید، باهم بالا سر مزاری وایستادیم که... 

یادآوری اینکه 40 روز گذشته هم سخته

شب بهم پیام میده که «لعنت خدا به این سه شنبه ها»

  • الف

دنبال مقصر نیستم

میدونم که نیستم، چون که اصلا هیچ وقت اینجا رو نمی خونی که بفهمی در نظرم مقصر کیه

ولی میگم که یاد خودم بمونه که دنبال مقصر نیستم

.

اصلا چه فایده ای داره؟

پیدا کردن یه کسی یا یه چیزی که همه چی رو بندازی گردنش فقط برای نمایش عمومی خوبه، وقتی خودت تنها نشستی و داری توی خودت با خودت حرف میزنی، میفهمی که واقعیت چیز دیگه ای هست...

برای همین دنبال مقصر نیستم!

اما این رو اینجا میگم، برای خودم 

که یادم باشه همه چیز از کجا اینجوری شد

وقتی کلی اتفاق پشت هم داشت میافتاد، جرقه ی همه شون چی بود

تو ذهنم باشه که همه چیز از اون اتاق سایت کامپیوتر توی اون دانشکده کوفتی شروع شد

پاییز 93

همه چیز شروع شد و هر وضعیتی که الان من دارم و به هرچیزی که رسیدم و کلی چیزهایی که بهشون نرسیدم همه اش تحت تاثیر یه اتفاق بوده


و هنوز نمی دونم که تا کِی...

.

.

«از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری»

  • الف
امام (رحمت خدا بر روحش مستدام) در جایی گفته بود:
«گمان نکنید که شما خودتان می‌توانید یک کاری انجام بدهید، شما آن هستید که اگر یک مگس بیاید آزارتان بدهد شب نمی‌توانید بخوابید، یا روز نمی‌توانید آرام بگیرید، اگر یک پشه در شب بیاید نمی‌گذارد شما آرام بگیرید. شما آن کس هستید که اگر یک عنکبوت بیاید، حمله به شما بکند می‌ترسید. شما آن کس هستید که اگر یک گنجشک از شما یک چیزی بردارد برود قدرت ندارید از او پس بگیرید. [انسان] همه عجز است، همه فقر است، هر چی هست از اوست...» 



بعد از مدت ها تازه حالا این را می فهمم... 
+ | +
  • الف

.

سه شنبه ها همین است

در طول زمان جریان دارد و محدوده جغرافیا و بعد مکان محدودش نمی کند!

مهم نیست کجا باشی

همه جا سه شنبه ها همانطور که باید سپری می شود!

.

.

  • الف

.

.

بدتر از این هم می شود؟ اینکه توانایی انجام کاری را نداشته باشی؟ اینکه بجای چند سال فرصت، اتفاقات درست در زمانی بیافتد که چند هزار کیلومتر دور از جایی هستی که باید باشی! ولی اصلا فکر کن... آدم توانایی ای دارد؟ در مقابل آنچه خواست او باشد، کاری می شود کرد؟ شاید این را هم نشانه کرده برای تو یا شاید هم دارد امتحانت می کند... اینکه آنجایی که باید نباشی و فکر کنی اگر بودم... اگر بودی هم همانی می شد که باید!

 

پ.ن:

رفیقی بعد از اه و ناله پیام داده بود: «بچه کربلای پنج رو چه به فیفث اونیوی منهتن...»، حق گفته بود... جمع و جور کن خودت رو!

  • الف

- چریکا زیاد عمر نمی کنن...

- چرا آدم باید زیاد عمر کنه وقتی که حالش خوب نیست؟ ماها حالمون خوب نیست امیر...


«سیانور» - بهروز شعیبی

  • الف

94 واقعا سخت بود. حق داشتم که «امتحان های سخت» را برایش انتخاب کنم. بعد «کوبیدن میخ ها» طبیعتا باید پای نتیجه شان بایستی!

تمامی فراز و نشیب های که الان لحظه ای از ذهنم عبورشان دادم و حتی توان اشاره به آن ها را ندارم.

و باز یادآوری اینکه همیشه در حال امتحانیم و از این حیث شاید 94 هیچ وقت تمام نشود...


اما مثل رویه دوست داشتنی آقا که در بحران و اتفاقات که همه انتظار اسم خاصی را مثلا برای سال بخصوصی می کشند، می آید و کلا فضای چیز دیگری را مطرح می کند، دوست دارم امسال را برای خودم «کتاب و کتابخوانی، رشد و شکوفایی» بگذارم!


باشد که رستگار شویم
دعا کنید

  • الف

این روزهای گرم اسفند را 
تو سرد میکنی!


چقدر همه چیز وارون شده...

  • الف