در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم...
طبقه بندی موضوعی

۶۰ مطلب با موضوع «حال نوشت» ثبت شده است

ساعت 6 وسط جلسه نشسته ایم، همه می خواهند همه چیز را زیر رو کنند.

این وسط محسن میزنه آروم به پهلوم؛


- مثلا امروز روز جهانی غذاست! اونوقت من و نو ناهار نخورده ایم هنوز!




*16 اکتبر روز جهانی غذا!

  • الف

فدک

مدینه

کوفه

کربلا

شام


همه داستان هایشان از امروز شروع شد، از غدیر خم...

  • الف
ماجرایی است این فیلم های اکران نشده.
یکی شان می شود «خانه پدری» که بخاطر جو توقیف بودن بعد از اکران خروار خروار آدم می رود تا ببیندش، هر چند اینقدر رو اعصاب و خشن باشه!
و
یکی شان هم می شود «به رنگ ارغوان» که توقیف شدنش شاید نکته مثبتی بود برایش تا زمانی اکران شود که فیلم بهتر فهم شود، چون کارگردانش همیشه چند سال جلوتر را می بیند و می سازد.

برای همین اینها را فیلم های «توفیقی» می دانم نه «توقیفی»!
  • الف
هدیه ی آخر مهمونی ای که علاقه به رفتن نداشتم!


  • الف

سحری؛

چیپس فلفلی

+

کرانچی

+

چیپس لیمویی

+

ویفر

+

بیسکوییت تُرد (نمکی)

+

یک بطری آب یخ زده!

  • الف
داشتیم «دانشجوی ارشد شریف» که چک نوشته برامون که بریم بانک نقدش کنیم، بعد وجه رو نوشته:

60/000/000 ریال / شصد میلیون ریال

بعد هیچی دیگه علاوه بر اینکه من و خودش و رییس و کارمند بانک کلی خندیدیم، دو روز الاف شدیم و کلی هم فحش خوردیم! آقا خواهشا پایه های علمی تون رو قوی کنید، یعنی تو فضای درس های دوم و سوم ابتدایی مثلا!
  • الف
سه شنبه یعنی اینکه صبح تا دم غروب همه چیز نرمال (=عادی) بگذرد و برود ولی چون سه شنبه است به خیر تمام نشود.
بروید بشینید توی «گیو» ، قاطی دود قابل تحمل و افراد متظاهر غیرقابل تحمل
بعد هم کلی گره ذهنی باز شود که؛
دلیل مرگ فلانی چی بوده
فلانی بچه ی فلانی
...
بعد هم مثل همیشه نا تمام و خسته تر و پشیمان تر از قبل خداحافظی کنید بروید!


حالا همه ی اینها را کنار بگذار، این سه شنبه اول پـایـیـز باشد!



پ.ن:
وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (28/انفال)
  • الف
  • الف

بیخیال کلاس قبل از ظهر راه میافتم به سمت «علم و صنعت» برای دفاع مصطفا. فک کنم جزء معدود دانشگاه هایی است در تهران که اصلا سر نزده ام...

از 12 _که قرار بود دفاع شروع شود_ تا 3 طول کشید و داشتان ها اتفاق افتاد؛ از نیامدن داور پایان نامه تا قطعی برق بعد از 6 سال آن هم وسط دفاع و... کلا همه چیز خیلی خوب بود و خاطره ناک! آخرش هم شد 19.5!



پ.ن بی ربط:

آدم وقتی می خواهد سر خودش را گول بمالد(!) با یک توجیه ساده می تواند این کار را انجام دهد چون پتانسیل و ظرفیت پذیرش بالایی دارد ولی با آن توجیه نمی توانی دیگران را هم حر ( ح با نقطه، نقطه اش هم بالاش) کنی! دنبال یه توجیه دیگه باش برادر من.

با تشکر

  • الف
این پست صرفا یک خسته نباشید به تیم سازنده بازی رایانه ای «پروانه» است!

بازی داستان یه شهر کوچک است که توسط یک سری موجود عجیب آلوده شده است و «فادیا» می خواهد شهر را از دست آنها نجات دهد. چند نکته؛

- گرافیک بازی ضعف هایی دارد ولی دمو ها به شدت خوب و قابل قبول است
- صدا گذاری ها خیلی خوب هست
- تعدد شخصیت ها و پردازش جداگانه آنها و داشتن دیالوگ های مستقل از نقاط قوت بازی است
داستان بازی به دوران مثلا باستان بر میگردد و همین ضعف ما در داستان سازی _چه در این بازی و چه در بازی ها داخلی دیگر_ نشان می دهد که صرفا به داستان گذشته می پردازند و به نظرم بخاطر ضعف خلاقیت و یا ترس از در نیامدن داستان از ساخت بازی در زمان حال یا آینده اجتناب می کند.

# نکات بسیار خوب محتوایی هم دارد:
  - در لایه پنهان برای بچه ها خودباوری و اعتماد به نفس دارد.
  - خانواده در آن عالی نشان داده شده، از برادر و خواهر تا عمه و عمو زن عمو
  - به صورت کاملا قشنگی تمام شخصیت های مونث بازی محجبه هستند
  - تم اصلی داستان به شدت استکبارستیزانه است به طوریکه اصلا توی ذوق نمی زند ولی تاثیرگذار
  - در بازی تابلوهایی است که جملاتی حکیمانه روی آنها نوشته شده، تعدادی از این جملات احادیثی از امیرالمومنین (ع) است
  - کلاغی در بازی است که شخصیتی منفور است و باید نابود شود، دیالوگ های جالبی دارد.


در آخر واقعا خسته نباشن مخصوصا آقای سید مهدی دبستانی!


پ.ن:
یه نکته باحال بازی این بود که بازی تو قدیم در جریان بود مثلا ولی در یک زمین بازی بازی توپ پلاستیکی بود، از این راه راه قرمز ها  :)

حیف زحمت 2 ساله دوستان، دو ساعته تموم شد!
  • الف